خوشا به حالم! که او در کنج کلبه کوچک قلبم پادشاهی می کند.
خوشا به حالم! که او بدون هیچ نائب السلطنه ای پادشاه من است، و مرا چونان آشفته خود کرده که حیرانم .
سلطان قلبم! پدر عزیزم! اکنون که روز توست به تو فکر می کنم. امید وارم، تا به حال لیاقت دوست داشتن را داشته بوده باشم.
پدر عزیزم! ای دوست داشتنی ترین مخلوق خداوند، دوست داشتنت هرگز تمام نمی شود. حتی خواب هم نمی شود. با هر نفست درون من متولد می شوی
اکنون همه به فرمان من ایستاده اند. واژه ها ، گوش به فرمان قلم، همگی نظم بگیرید مودب باشید صاحب این غرفه تاریک عزیزیست به نام پدر.
پدرم دوس دارم هم چون کودکی باشم روزی هزار بار با رسا ترین صدایی که به گوش آسمان هم برسد بگویم بابایی، و هزار بار بشنوم صدای تالاپ و تلوپ
آن تکه بلور خوش مهرت را .
من در این لحظه دیگر زبانم قادر به گفتن خوبی هایت نیست ! کسی چه می داند بهترین و دلسوز ترین پادشاه جهان را در دل داشتن !